آياتي كه در قرآن مجيد در شأن حضرت علي(ع) و ساير اهل بيت نازل شده و يا ايشان از مصاديق بارز آن هستند، فراوان است. از طرف ديگر عمل به دستورهاي قرآن از ناحيه? تمامي مسلمانان پيوسته صورت ميگرفت و همگان خود را موظف به عمل به آن ميدانستند و لااقل صحابه? خالص پيامبر اكرم(ص) تلاش ميكردند كه به دستورات قرآن كاملاً عمل كنند. حتي برخي موارد به جهت عملي كه حضرت علي(ع) يا يكي ديگر از صحابه انجام داده بودند آيهاي نازل ميشد و آن عمل را مورد تحسين و ترغيب قرار ميداد، سپس ديگران نيز به هر علت و انگيزه، انجام آن عمل را جزء برنامههاي خويش قرار ميدادند. از اين رو ممكن بود براي برخي مشتبه شود كه اين آيه ابتدا در شأن چه كسي نازل شده است و چه كساني بعداً به آن عمل كردهاند و به همين جهت گاهي شأن نزولها يا اسباب نزولهاي مختلفي براي يك حادثه نقل شده است. گاهي نيز آيهاي در شأن كسي نازل شده بعداً در طول زمان، مفسران يا ائمه? اطهار آن آيه را بر مصاديق ديگري جريان دادهاند و به دنبال آن برخي ديگر از روي بيتوجهي آن مصاديق و يا جري و تطبيقها را نيز از شأن نزولها شمردهاند. گاهي نيز دست سياست در كار بوده و با پول و زور و امثال آن شأن نزولها تغيير يافته يا در مقابل هر شأن نزول حقيقي، مشابهي نيز براي آن ساختهاند. در ميان آيهها تنها يك آيه است كه فقط حضرت علي(ع) به آن عمل كرده است، و مفسران شيعه و سني نيز مصداق ديگري براي عمل به آن آيه ذكر نكردهاند و از آن زمان تاكنون و از اكنون تا آخرالزمان هيچكس ديگري نيز نميتواند مصداق آن آيه باشد زيرا كه آن آيه پس از نزول و پس از عمل به آن، به اتفاق جميع مسلمانان نسخ شده است، بنابراين امكان عمل دوباره? به آن وجود نداشته و ندارد.
به همين جهت كساني كه از روي اشتباه و سهلانگاري يا تعمّد، در زمان خلفاي اموي و عباسي آيههايي را كه در شأن اهل بيت و خصوصاً حضرت علي(ع) نازل شده بود به ديگران نسبت ميدادند يا شأن نزولهاي مشابه براي خلفا و رؤساي فرقهها ميساختند، در اينجا ساكت ماندهاند و مشابهسازي نكردهاند و مصداق ديگري نيز ارائه ندادهاند. بله در اين آيه بحث ديگري مطرح كردهاند و آن اين كه آيا عمل انحصاري حضرت علي(ع) به اين آيه فضيلتي است كه از ديگران فوت شده يا اين كه فضيلت مهمي نبوده است.
اكنون ضمن بيان آيه و شأن نزولها، به بررسي و تحليل خود آيه خواهيم پرداخت و فضيلت بودن يا نبودن آن را از خود آيه و از روايتهاي اهل سنت مطرح خواهيم كرد. آنگاه روايتهاي شيعه در اين باب را نيز نقل مي كنيم.
«يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدي نجويكم صدقة، ذلك خير لكم و اطهر، فان لمتجدوا فان الله غفور رحيم» (مجادله، 58/12) اي كساني كه ايمان آوردهايد هرگاه [تصميم] به گفتوگوي محرمانه با پيامبر داريد پيش از گفتوگوي محرمانه? خود صدقهاي تقديم بداريد، اين [كار] براي شما بهتر و پاكيزهتر است، و اگر چيزي نيافتيد بدانيد كه خداوند آمرزنده? مهربان است.
در مجمع البيان آمده است كه:
… فانها نزلت فيالاغنياء و ذلك انهم كانوا يأتون النبي(ص) فيكثرون مناجاته فامرالله سبحانه بالصدقه عند المناجاة، فلما رأو ذلك انتهوا عن مناجاته فنزلت آيةالرخصة عن مقاتل بن حيان و قال اميرالمؤمنين(ع) ان في كتاب الله لآية ما عمل بها احد قبلي و لايعمل احد بعدي، يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتمالرسول… كان لي دينار فبعته بعشرة دراهم فكلما اردت ان اناجي رسول آلله(ص) قدمت درهماً، فنسختها الآيه الاخري «أشفقتم ان تقدموا بين يدي نجويكم صدقات» (مجادله، 58/13) الاية.1
مقاتل بن حيان گفته اين آيه پيرامون ثروتمنداني نازل شده است كه زياد با پيامبر اكرم(ص) سخنان مخفيانه ميگفتند. آنگاه خداوند امر كرد كه هرگاه خواستند با آن حضرت مخفيانه سخن بگويند بايد صدقه بدهند، هنگامي كه آنان چنين ديدند از نجواي با آن حضرت خودداري كردند.
و حضرت اميرمؤمنان فرمود:در كتاب خدا آيهاي است كه هيچكس قبل از من به آن عمل نكرده و هيچ كس پس از من نيز به آن عمل نخواهد كرد و آن آيه? «يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول…» است من ديناري داشتم آن را به ده درهم فروختم و هرگاه كه ميخواستم با آن حضرت نجوا كنم درهمي به عنوان صدقه ميپرداختم تا اين كه آيه? «أاشفقتم ان تقدموا بين يدي نجويكم صدقات» آن آيه را نسخ كرد.
در تفسير روحالمعاني آمده است:
از مقاتل نقل شده كه ثروتمندان نزد پيامبر اكرم(ص) ميآمدند و زياد با او در گوشي سخن ميگفتند و در مجلسها بر فقيران غالب ميشدند به گونهاي كه پيامبر(ص) نشستنهاي طولاني و نجواهاي آنان را خوش نداشت، آنگاه آيه نازل شد.2
در تفسير الدرالمنثور با چند سند از ابن عباس نقل ميكند كه مسلمانان بيش از حدّ از پيامبر اكرم(ص) پرسش ميكردند به گونهاي كه براي پيامبر خدا، كار سخت شد و خداوند خواست كه كار را براي فرستاده? خود آسانتر كند [آنگاه چنين آيهاي را نازل كرد] و بسياري از مردم از نجواي با آن حضرت امتناع ورزيدند و از او پرسش نكردند تا اين كه خداوند آيه? «أاشفقتم…» را نازل كرد. و بر آنان مجال پرسش را فراهم كرد و برايشان سخت نگرفت.3
باز در آن با سندهاي متعدد از حضرت علي(ع) نقل شده كه فرمود:
هيچ كس قبل از من يا بعد از من به اين آيه عمل نكرده است، ديناري داشتم و آن را به ده درهم فروختم و هرگاه كه ميخواستم با حضرت نجوايي داشته باشم يك درهم صدقه ميدادم تا اين كه آيه نسخ شد. بنابراين هيچكس غير من به آن عمل نكرد.
همانگونه كه روشن است تفسيرهاي شيعي و سني، روايي و غير روايي يك شأن نزول ـبا كلمات و عبارتهاي مشابهـ نقل كردهاند كه گويي از يكديگر رونويسي كردهاند كه در كمتر موردي از آيهها و فضيلتهاي اهل بيت چنين اتفاقي يافت ميشود. بنابراين ميتوان گفت كه در شأن نزول آيه و شخص عمل كننده به دستور آيه اختلافي نيست. بله اگر اختلافي هست در اين است كه آيا آيه در صدد جلوگيري از نجواي زياد ثروتمندان با رسول اكرم بوده يا در صدد جلوگيري از نجواي تمامي انسانها؟ و آيا نجواي افراد براي امور مهم و ديني بوده يا براي حاجتهاي شخصي و مادي؟ آنچه كه از مقاتل نقل شده و در اكثر تفاسير موجود است، نشان ميدهد كه ثروتمندان، زياد با پيامبر اكرم(ص) به نجوا پرداختند ولي نقل ابن عباس دلالت ميكرد كه مردم زياد از حضرتش سؤال ميكردند. اما مورد سؤال چه بوده است از آن روشن نميشود. لكن علي بن ابراهيم در تفسير آيه الفاظي به كار برده كه نوع سؤال نيز از آن استشمام ميشود:
اذا سألتم رسول الله(ص) حاجة فتصدقوا بين يدي حاجتكم ليكون اقضي لحوائجكم، فلم يفعل ذلك احد الا اميرالمؤمنين فانه تصدق بدينار و ناجي رسولالله عشر نجوات.4
وقتي از رسول خدا خواستهاي داشتيد قبل از بيان حاجتتان صدقه دهيد تا حوائجتان آسانتر برآورده شود [اما] هيچ كس به جز اميرالمؤمنين صدقه نداد تنها او بود كه يك دينار صدقه داد و ده بار با پيامبر اكرم(ص) نجوا كرد.
از ابتداي بيان علي بن ابراهيم روشن ميشود كه نجواها براي درخواست چيزي بوده است زيرا از آنها به «حاجة» تعبير شده است و باز از آن روشن ميشود كه «صدقه» در برآورده شدن حاجتها نقش دارد، بنابراين علت جعل صدقه، نقش مثبت آن در وصول به خواستهها بوده است نه اين كه به عنوان بازدارنده? از نجواهاي زياد مطرح شده باشد. بنابراين آيه? نجوا نظير احاديثي است كه ميفرمايد: «داووا مرضاكم بالصدقة، مريضهاي خود را همراه با صدقه مداوا كنيد»، كه صدقه دادن در تأثير مداوا نقش اِعدادي دارد و باي در «بالصدقة» به معناي «مع» است نه به معناي آلت و وسيله. به عبارت روشنتر، حديث نميخواهد دكتر و معالجه را نفي كند بلكه در صدد درآميختن معالجههاي طبيعي با كمك خواستنهاي معنوي است. آنگاه در آيه نيز مقصود همين است كه شما حاجت خود را از رسول خدا بخواهيد. ولي حاجت خود را با صدقهاي مشفوع كنيد، تا راحتتر برآورده شود، اما از ذيل عبارت كه مصداق نجوا كننده را بيان ميكند، و از خارج ميدانيم كه حضرت علي(ع) شخصي نبود كه تقاضاهاي مادي داشته باشد بلكه نجواهاي او يا براي فراگيري علم بوده يا براي بيان مسائل مهم، روشن ميشود كه تعبير به حاجت در صدر عبارت، تعبير جالبي نيست.
به هر حال آنچه كه فعلاً مهم است اين كه آيهاي نازل شد و هرگونه نجواي با پيامبر اكرم(ص) را مشروط به پرداخت صدقه كرد. و به دنبال آن همگان اعم از ثروتمند، افراد متوسط الحال، پرسشكننده? مطالب علمي يا درخواست كننده? حوائج دنيايي، و بالاخره بيانكنندگان امور مهم سياسي ـحياتي و امور امنيتي با پيامبر(ص) يا بيانكننده? مطالب ريز و كماهميت، همه و همه از نجواي با پيامبر اكرم(ص) خودداري كردند و با اين عمل نشان دادند آنچه كه آنها آن را اخبار يا سؤالهاي مهم و… ميدانستند و وقت شريف پيامبر اكرم(ص) را براي بيان آن تضييع ميكردند به اندازه? يك درهم يا كمتر از آن نيز ارزش نداشته تا آن را صدقه بدهند و آن مطلب مهم را بيان كنند يا سؤال خود را بپرسند. در اين حادثه، نقاط ضعف ثروتمندان بيشتر آشكار شد زيرا معمولاً در جلسات، آنان مكانت ويژه دارند و فقرا براي آنان جاي باز ميكنند و به هر حال طبق نقل مقاتل كه اكثر يا همه? تفاسير آن را پسنديده و ذكر كردهاند بيشترين وقت صحبت مخفيانه با پيامبر اكرم(ص) را آنان به خود اختصاص ميدادند و پرداختن صدقه نيز براي آنان عمل مشكلي نبود ولي با اين حال از نجواي با پيامبر اكرم(ص) خودداري كردند و در اين امتحان كه «مال بهتر است يا نجواي با پيامبر اكرم(ص)» مال را برگزيدند. «و ازكي» و «اطهر» مطرح شده? درآيه را به هيچ انگاشتند.
به هر حال بعد از نزول آيه تنها يك نفر، از امتحان سرفراز بيرون آمد و نجواي با پيامبر اكرم(ص) را بر مال ترجيح داد و يگانه ديناري را كه داشت به ده درهم تبديل كرد و براي هر نجوا يكي از آنها را صدقه داد.
با توجه به اين كه دينار در آن زمانها به مقدار يك مثقال طلا بوده و حضرت تمامي آن را براي ده بار نجواي با پيامبر اكرم(ص) مصرف كرد و با توجه به قيمت طلا در اين زمان، ميتوان گفت كه او در هر بار حدود دويست تا سيصد تومان صدقه داد، كه با وضعيت مالي نامطلوب حضرت علي(ع) مبلغ هنگفتي بود و اين نشانه? عشق او به نجواي با پيامبر اكرم(ص) و حرص و ولع او در يادگيري بوده است، خصوصاً با توجه به اين كه از شأن نزولها معلوم ميشود كه حضرت پول ديگري نداشته، چون ميفرمايد: «كان لي دينار، ديناري داشتم» اگر او دينارهاي متعددي داشت ميفرمود «اخذت ديناراً من دنانيري، ديناري از دينارهايم را برداشتم.» از سوي ديگر، افرادي كه در اين امتحان شكست خوردند چنان سرافكنده شدند كه حتي در صدد توجيه امساك خود نيز بر نيامدند بلكه از كلمات و گفتههايشان آرزوي داشتن چنين فضيلتي ظاهر است. بله طرفداران آنان در عصرهاي بعد به فكر توجيهاتي افتادهاند تا بدين وسيله نقطه? ضعف محبوبان خود (بزرگان از صحابه) را بپوشانند، بدين جهت گاهي گفتند كه فاصله? زماني بين نزول آيه با زمان نسخ آن بسيار كوتاه بوده و به همين جهت بزرگان از صحابه نتوانستهاند به آن عمل كنند و گاه گفتند كه بزرگان صحابه از آيه? قرآن اين طور برداشت كردند كه خداوند صدقه را قبل از نجوا قرار داده تا افراد، كمتر با پيامبر(ص) نجوا كنند و پيامبر اكرم(ص) راحت باشد. بنابراين ترك كنندگان نجوا خطا و ترك اولايي مرتكب نشدهاند بلكه برعكس، نجواكنندگان پس از نزول آيه ترك اولي كردهاند و گاهي گفتهاند اگر ثروتمندان اقدام به صدقه و نجواي با پيامبر اكرم(ص) ميكردند، فقرايي كه پول و امكانات نداشتند دلشكسته ميشدند و توجيهاتي از اين قبيل.
فخر رازي در تفسير خود در ذيل آيه، توجيهات ياد شده را اينگونه بيان ميكند:
«و ان ثبت انه اختص بذلك فلأن الوقت لايتسع لهذا الغرض و الاّ فلا شبهة ان اكابر الصحابة لايقعدون عن مثله و اقول علي تقدير ان افاضل الصحابة وجدوا الوقت و مافعلوا ذلك فهذا لايجر اليهم طعناً، و ذلك الاقدام علي هذا العمل مما يضيق قلب الفقير… و يوحش قلب الغني…».5
از اين عبارت به خوبي روشن است كه وي در صدد دفاع از بزرگان صحابه است و در ذهن خويش نميتواند تصور كند كه فضيلتي وجود داشته باشد كه آنان آن را درك نكرده باشند به همين جهت احتمالاتي ابداع ميكند تا فضيلت بودن اين عمل حضرت علي(ع) را زير سؤال ببرد.
از جمله: وقت براي صدقه دادن و نجوا كردنِ ديگران وسعت نداشته است. كه ميتوان به او جواب داد:
اولاً: چطور براي حضرت علي(ع) وقت و فرصت كافي بود و حتي آنقدر وقت زياد بود كه ده مرتبه صدقه داد و ده مرتبه نجوا كرد ولي براي تمامي امت اسلام از خواص صحابه گرفته تا ديگران، حتي وقت يك نجوا هم وجود نداشت؟
ثانياً: هيچكس نگفته و هيچ عقلي هم قبول نميكند كه حضرت علي(ع) يك درهم صدقه بدهد و نزد پيامبر اكرم(ص) برود و تنها يكي دو جمله? كوتاه نجوا كند و زود از پيامبر اكرم(ص) جدا شود و دوباره پس از يكي دو دقيقه صدقه? ديگري بدهد و نجواي ديگري انجام دهد تا به ده صدقه و ده نجوا در يكي دو ساعت نايل آيد.
بنابراين به طور متوسط هر روز يك تا سه نجوا بيشتر امكان نداشته و متداول نبوده است و بنابراين مجموع نجواهاي حضرت علي از سه روز بيشتر طول كشيده است، آنگاه چگونه در اين مدت، ديگران امكان نجوا نيافتهاند؟
ثالثاً: درباره? مدت زماني كه طول كشيد تا آيه نسخ شد دو قول بيشتر نيست 1. ساعتي از روز 2. ده روز و از مطالب گذشته روشن شد كه قول اوّل درست نيست زيرا ده نجواي حضرت علي در ساعتي از روز غير معقول است. بنابراين تنها قول دوم درست است كه فاصله? زماني نزول آيه? منسوخ و آيه?ناسخ ده روز بوده است.
احتمال ديگري كه فخر رازي ابداع ميكند اين است كه اگر پولداران و ثروتمندان صدقه ميدادند و با پيامبر خدا، نجوا ميكردند فقرا دلآزرده ميشدند. در جواب ايشان ميتوان گفت كه اولاً: توجه به ذيل آيه اين احتمال را به طور كلي نفي ميكند زيرا فقرا از دادن صدقه معاف بودند و ميتوانستند بدون پرداخت صدقه با پيامبر اكرم(ص) نجوا كنند، بنابراين از اين جهت آزرده خاطر نميشدند. ثانياً: مسلماً نجوا كردن اغنيا موجب خوشحالي فقرا ميشد زيرا كه بر ثروتمندان واجب بود كه براي هر نجوا صدقهاي بدهند و از اين راه كمك به مستمندان و بيبضاعتان ميشد نه اين كه سبب ناراحتي آنان فراهم شود. ثالثاً: تا حال جايي نشنيدهايم و در تاريخي نديدهايم كه فقرا از حضرت علي(ع) به خاطر نجواهاي دهگانهاش با پيامبر خدا ابراز ناراحتي كرده باشند. رابعاً: بر فرض دلآزردگي، فقرا از ثروتمندان دلآزرده ميشدند نه از افراد متوسط، بنابراين چرا افراد متوسط، از نجوا كردن امتناع ورزيدند؟
در نتيجه قاطعانه ميتوان گفت كه بر همه? جامعه? اسلامي ـغير از حضرت علي(ع)ـ مال دوستي غلبه كرد و حبّ مال بر حبّ نجواي با پيامبر اكرم(ص) پيشي گرفت.
بله، نكتهاي كه فخر رازي بيان كرده «كه اگر اكابر صحابه ميدانستند اين كار فضيلت است حتماً در انجام آن سستي به خرج نميدادند» حرف صحيحي است اما منحصر به اكابر صحابه نيست. فراوانند افرادي كه پس از اطمينان از فضيلت بودن چيزي، آن را انجام ميدهند. مهم اين است كه قبل از آن، درون خود جوش، فرد را به كار خير تشويق كند، مهم اين است كه فردي پيدا شود و بندگي به شرط مزد نكند. مهم اين است كه شخصي پيدا شود كه آموزش علم در خدمت رسول اكرم(ص) را بر متاع ناچيز دنيايي ترجيح دهد.
احتمال ديگري كه مطرح شده تا كار حضرت علي(ص) بياهميت جلوه كند اين است كه گفته شده وجوب صدقه، قبل از نجوا، براي جلوگيري يا تقليل نجوا بوده است و بنابراين خودداري كنندگان از نجوا كاملاً كار مطابق با حق و حقيقت انجام دادهاند.
جواب آن اين است كه اولاً: آيا در موارد مشابه، در قرآن يا روايات كه انجام يك عملي مترتب بر انجام عمل ديگري شده باشد نيز همين سخن را ميتوان گفت؟ مثلاً در آيه? «يا ايها الذين آمنوا اذا قمتم الي الصلاة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم…» (مائده،5/6) كه نماز خواندن را متوقف بر وضو گرفتن دانسته است آيا ميتوان گفت معلوم ميشود نماز مطلوب خدا نيست و الاّ او را مقيد به وضو نميساخت؟!
يا در آيه? «يا ايها الذين امنوا اذا جائكم المؤمنات مهاجرات فامتحنوهن…» (ممتحنه،60/10)
«اي كساني كه ايمان آوردهايد، چون زنان با ايمان مهاجر، نزد شما آيند آنان را بيازماييد.»
آيا ميتوان گفت كه ايمان و هجرت زنان، مطلوب خداوند نيست چون كه براي آن شرط امتحان قرار داده است؟!
از تتبع در موارد مشابه روشن ميشود كه از سياق كلام، جمله? شرط، جزاي شرط و تعليق يكي بر ديگري، نميتوان محبوبيت يا عدم محبوبيت را فهميد بلكه آن مرتبط به خود عمل است كه اگر مثل نماز، هجرت، ايمان و… بود مطلوب است و اگر مثل طلاق بود مطلوب و محبوب نيست.
بنابراين بايد بر خود موضوع متمركز شد كه آيا نجواي با پيامبر اكرم(ص) في نفسه مطلوب است يا خير؟ اگر نيست چرا قبلاً آن قدر دور پيامبر اكرم(ص) مينشستند كه انسان تازه وارد حتي جايي براي نشستن پيدا نميكرد به گونهاي كه آيه? قبل از آيه? نجوا به تأديب آنان پرداخت و فرمود: «…چون به شما گفته ميشود در مجلس جاي باز كنيد، پس جاي باز كنيد» و اگر نجواي باحضرت مطلوب و محبوب است چرا مشروط شدن نجوا به صدقه، همگان را از نجوا بازداشت؟ در نتيجه ميتوان گفت كه:
عمل حضرت علي(ع) حتماً فضيلت بوده و علاوه براين، از فضايلي بوده كه ديگران نميتوانستهاند به هيچ نحو آن را به خود ببندند. تعبير «ازكي» و «اطهر» در آيه? قرآن نيز فضيلت را ميرساند. سخن ابن عمر در مورد اين فضيلت نيز شنيدني است:
كان لعلي بن ابي طالب ثلاث، لو كانت لي واحدة منهنّ لكانت احب اليّ من حمر النعم، تزويجه فاطمه و اعطائه الراية يوم خيبر و آية النجوا6 علي بن ابيطالب سه امتياز داشت كه اگر من يكي از آنها را داشتم برايم از داشتن شتران سرخ موي بهتر بود 1. ازدواج او با فاطمه 2. دريافت پرچم روز غزوه? خيبر 3. آيه? نجوا.
اين حديث نه تنها در منابع حديثي شيعه بلكه در تفاسير اهل سنت هم وجود دارد.7
بر فرض چنين حديثي هم وجود نداشت، باز الفاظ آيه يعني «ازكي و اطهر» در اثبات فضيلت بودن آن عمل براي حضرت علي(ع) كافي است.
علاوه بر اين، توبيخ موجود در آيه?بعدي و طعني كه بر صحابه وارد ميسازد و وارد نبودن آن طعن و اشكال بر حضرت علي(ع) خود، فضيلتي از فضايل است.
آيه? بعدي چنين است:
«أاشفقتم ان تقدموا بين يدي نجواكم صدقات، فاذ لم تفعلوا و تاب الله عليكم فاقيموا الصلوة و…» (مجادله، 58/13) «آيا ترسيديد كه پيش از گفتوگوي محرمانه? خود صدقههايي تقديم داريد؟ و چون انجام نداديد و خدا هم بر شما بخشيد پس نماز را بر پاي بداريد و…»
از اين آيه معلوم ميشود، افرادي كه به خاطر مشروط شدن جواز نجواي با حضرت به پرداخت صدقه، از انجام آن خودداري كردهاند كار خلاف يا ترك اولايي مرتكب شدهاند كه خداوند آنان را مورد عفو قرار داد. و آيه از آن عفو خبر ميدهد و آنان را به تكاليفي چون اقامه? نماز و پرداخت زكات ترغيب ميكند.
از قراين خود آيه كه بگذريم خود كلام حضرت علي(ع) كه شيعه و سني در ذيل آيه، آن را نقل كردهاند به خودي خود بر فضيلت بودن اين عمل حضرت دلالت دارد زيرا حضرت فرمود: در كتاب خدا آيهاي است كه هيچكس غير از من، نه قبل از من و نه بعد از من به آن عمل نكرده است.8
روشن است كه حضرت علي(ع) اين كلام را در جمع صحابه و در حضور افراد ميفرموده است نه در خانه و در جلسات خصوصي براي يك راوي تا او در تاريخ بنويسد و وقتي سخني به عنوان افتخار و فضيلت در بين جمعي كه خود شاهد و حاضر قضيه بودهاند نقل شد و آنان آن را رد يا توجيه نكردند، دلالت ميكند كه چنين افتخاري را قبول داشتهاند، بنابراين اگر در صدر اسلام در زمان پيامبر اكرم(ص) و صحابه و تابعان كسي اين فضيلت حضرت را منكر ميشد امكان داشت كه در فضيلت بودن آن شك شود ولي وقتي در قرنهاي اوليه و خصوصاً در زمان امويان كه بيشترين دشمني و عدوت را با حضرت علي(ع) داشتند، اين فضيلت و افتخار حضرت علي(ع) زير سؤال نرفت، شبهههاي ديگران در قرنهاي بعدي مسأله را به هيچ نحو تغيير نميدهد. بنابراين ما نيازي نداريم كه براي فضيلت بودن اين واقعه، كلام عبدالله بن عمر را به عنوان دليل يا شاهد ذكر كنيم تا كسي بگويد اين كلام از ديد اهل سنت ثابت نيست.
اگر روشن شود چه مقدار صدقه براي نجواي با پيامبر اكرم(ص) شرط بود شايد باز بتوان راهي براي كرامت، بزرگواري و مردمدوستي حضرت علي(ع) در اين واقعه پيدا كرد.
لفظ «صدقه» در فراز «فقدّموا بين يدي نجويكم صدقة» نكره است و مقيد به مقدار خاصي نيست. در نتيجه چون بر صدقه? كم نيز صدقه گفته ميشود بنابراين پرداخت اندك مالي كه بر آن اسم صدقه صدق كند كافي بوده است. مثلاً در زمان ما كه حداقل پول پنج ريال يا ده ريال است به اين مقدار از پرداخت مال نيز صدقه گفته ميشود تا مقدارهاي بالاتر و بالاتر و در آن زمانها به پرداخت يك مشت گندم يا چند عدد خرما، صدقه صادق بوده است كما اين كه روايتهاي زيادي بر اين مطلب دلالت دارد. و حتي برخي از ائمه«عليهمالسلام» غلامشان را كه با دو دست گندم مشت ميكرد و به فقير ميداد منع كرد و فرمود: با يك كف.9 و در حديث ديگر به صدقه? كمتر از درهم سفارش كرد.10
بنابراين مقدار يك درهم كه حضرت علي(ع) براي هر نجوا پرداخت ميكرد، پول زيادي بوده است و او حق داشته كه مال كمتري را صدقه بدهد چون از روايتهاي متعددي معلوم ميشود كه دو درهم براي خريد يك لباس يا يك گوسفند كافي بوده است و از طرف ديگر وقتي پس از نزول همين آيه پيامبر اكرم(ص) با حضرت علي مشورت كرد تا آييننامه? مقدار صدقه را مشخص كنند و تعيين كنند كه هركس قبل از نجوا، چقدر صدقه بايد پرداخت كند، حضرت علي(ع) يك شعيرة11را پيشنهاد كرد.
در تفسير الدر المنثور از حضرت علي(ع) نقل شده كه وقتي آيه? نجوا نازل شد پيامبر اكرم(ص) به من فرمود: «ما تري ديناراً؟ قلت: لايطيقونه. قال: فنصف دينار؟ قلت: لايطيقونه. قال: فكم؟ قلت: شعيرة قال: انك لزهيد. قال: فنزلت: أاشفقتم… «نظرت پيرامون يك دينار [به عنوان صدقه] چيست؟ گفتم: تاب و تحمل آن را ندارند. فرمود: نصف دينار چطور؟ گفتم: تاب و توانش را ندارند. فرمود: پس چقدر؟ گفتم: يك شعير(يك صدم دينار مطابق يك دهم درهم)، فرمود: به راستي كه تو به كم قناعت ميكني» حضرت علي(ع) فرمود: آنگاه آيه? «اَاَشفقتم» نازل شد.
در تفسير فخر رازي نيز همين حديث تا «انك لزهيد» آمده است و فخر رازي «انك لزهيد» را اينگونه معني كرده است «انك قليل المال فقدرت علي حسب حالك»12 تو مالت كم است و به همين جهت مقدار صدقه را بر حسب حال خودت اندازهگيري كردهاي.
در بحارالانوار از ثعلبي نظير آنچه در الدرالمنثور بود نقل شده و به دنبال آن آورده الزهيد: القليل و كأنه يريد مقلّل.13 باز از علي بن علقمه و سالم بن ابيالجعد نيز همينگونه نقل كرده است.14
از اين نقلها روشن ميشود كه پس از پيشنهاد حضرت علي(ع) درباره? صدقه و تقليل آن به يك شعير، آيه? «أاشفقتم» نازل شده و شرط پرداخت صدقه براي نجوا، نسخ شده است، از همين جا روشن ميشود كه سؤال و جواب پيامبر اكرم(ص) و حضرت علي(ع) در آخرين نجواي حضرت علي(ع) با پيامبر اكرم(ص) و پس از پرداخت دهمين درهم بوده است، و احتمالاً در اين مدت وقتي پيامبر اكرم(ع) امتناع افراد از صدقه دادن براي نجوا كردن را ديده با حضرت علي(ع) درباره? مقدار آن به بحث نشسته است و حضرت علي(ع) با اين كه خودش هر بار يك درهم صدقه داده و در عين حال بيرغبتي مردم به صدقه دادن را نيز ديده و از سوي ديگر دلش نميخواسته كه مردم با پيامبر اكرم(ص) نجوا نكنند لذا سعي كرده كه مقدار صدقه را كاهش دهد تا مردم رغبت بيشتري به آن پيدا كنند و از فيض نجوا محروم نشوند و با اين چانهزنيها محبت خودش را به امت پيامبر اكرم(ص) نشان داده و با پرداخت يك درهم كه حدود ده شعير بوده بيرغبتي خود را به مال دنيا نشان داده است و به هر حال پس از امتحان شدن مردم و مردود شدنشان و قبول شدن تنها يك فرد در آن امتحان و نيز روشن شدن تفقد، مهرباني و دلسوزي اين فرد براي امت، با نزول آيه? «أاَشفقتم» حكم سابق نسخ شد.
در نتيجه ميتوان گفت كه تفسير فخر رازي از جمله? «انك لزهيد»، قابل اشكال است زيرا طبق معنا و تفسير فخر، حضرت علي(ع) چون كممال بود يك شعير را پيشنهاد كرد در حالي كه از آنچه گذشت معلوم شد اولاً وي اگر چه كمبضاعت بود ولي ده مرتبه پشت سر هم و در هر مرحله يك درهم صدقه داد و ثانياً پس از ده بار پرداخت صدقه، تنها هنگام مشورت پيامبر اكرم(ص) با او در مقدار آن نظر داد.
بنابراين به نظر ميرسد كه كم كردن مقدار صدقه براي رعايت حال مردم بوده تا به پرداخت صدقه رغبت كنند. و به نجواي با آن حضرت مبادرت ورزند نه اين كه براي نفع خود، به چانهزني در مقدار صدقه پرداخته است. بنابراين «انك لزهيد» به اين معني است كه تو به مقدار كم قانع هستي.
در الدر المنثور نيز به سندي كه خود به ضعف آن معترف است، از سعدبن ابي وقاص نقل ميكند كه آيه? «يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدي نجوايكم صدقة» نازل شد و من يك شعير پرداختم پيامبر اكرم(ص) فرمود: «انك لزهيد» تو به راستي به كم قناعت كردي آنگاه آيه? «أاشفقتم» نازل شد.15
روشن است كه اين حديث همانگونه كه در الدرالمنثور نيز تصريح شده ضعيف است و سعد با حضرت نجوا نكرده است ولي به هر حال روحيه? او را ميرساند كه در ذهنش بوده كه شعيري بپردازد و سپس نجوا كند.
از آنچه گذشت روشن شد كه به دنبال نزول آيه و مشروط ساختن نجوا به پرداخت صدقه، همه از آن امتناع كردند به جز حضرت علي(ع) و چون ده روز از واقعه گذشت و هيچكس با پيامبر اكرم(ص) نجوا نكرد، مطلبي نپرسيد و خبري بيان نكرد، پيامبر اكرم(ص) به فكر چارهجويي افتاد و با حضرت علي(ع) كه تنها فردي بود كه صدقه ميداد و نزد او ميرفت به مشورت پرداخت و حضرت علي(ع) مقدار صدقه را از يك دينار كه نظر و پيشنهاد پيامبر بود تقريباً به يك صدم آن تقليل داد. خداوند نيز كه اهدافش از نزول آيه محقق شده بود و فضايل و رذايل اطرافيان حضرت را روشن ساخته بود آيه را نسخ كرد.
همچنين اشتباهات تفسير كشاف نيز روشن شد زيرا او در نقل واقعه، دو حديث مختلف را به هم آميخته و چنين برداشت كرده كه «پس از پيشنهاد يك دينار از سوي پيامبر اكرم(ص) و چانهزنيهاي حضرت علي(ع) و رساندن آن به يك شعير (يك صدم دينار) و جمله? پيامبر اكرم(ص) به او «انك لزهيد»، مردم ناراحت شدهاند و از پرداخت صدقه خودداري كردهاند.»16 در حالي كه معلوم شد مردم از همان ابتدا از صدقه دادن خودداري كردند و پس از مشورت پيامبر اكرم(ص) با حضرت علي(ع) و تقليل مقدار صدقه، آيه نسخ شد و زماني براي ناراحتي و خودداري مردم باقي نماند. جالب است كه روشن شود حواشي كشّاف نيز اين اشتباه زمخشري را گوشزد كردهاند.17
آخرين بحثي كه در ذيل آيه باقي ماند، تعيين مقدار يك شعير (جو) است كه حضرت علي(ع) آن را به عنوان مقدارصدقه? واجب براي جواز نجوا با پيامبر اكرم(ص) پيشنهاد كرد. در لغتنامه? دهخدا ذيل كلمه? مثقال آمده است:
به اعتبار زمان و مكان، وزن مثقال متغير بوده… در عرف چيزي است كه وزن شده? آن پارهاي از طلا و به مقدار 20 قيراط باشد و… و قيراط پنج دانه? جو متوسط است، پس وزن مثقال، يك صد دانه? جو باشد و اين قول بنا بر رأي متأخرين و وزن اهل حجاز و بيشتر شهرهاست… بيرجندي ميگويد: دينار يك مثقال است كه عبارت از يكصد دانه? جو ميباشد…. 18
البته پيرامون شعير (جو)، قيراط، مثقال و… اقوال ديگري نيز هست كه چون فعلاً مورد ابتلاي ما نيست و مقدار دقيق آن در اين بحث نقش چنداني ندارد از تحقيق پيرامون آن خودداري ميشود.
1. طبرسي، مجمعالبيان، 9/252، دوره 10 جلدي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1379ق.
2. آلوسي، روحالمعاني، 15/44، دارالفكر، بيروت.
3. سيوطي، تفسير الدر المنثور، 6/185، مكتبة آيةالله مرعشي نجفي، دوره? شش جلدي.
4. تفسير علي بن ابراهيم، 2/357، مطبعة النجف، 1308هـ.
5. فخر رازي، تفسيرالكبير، 15/273، دارالفكر، بيروت.
6. مجمع البيان، 9/252، ر.ك: بحارالانوار، 35/377، به نقل از كشف الغمة.
7. روح البيان، ذيل آيه، زمخشري، تفسير كشّاف، 4/494.
8. الدرالمنثور، روحالمعاني، تفسير الكبير، مجمع البيان… ذيل آيه.
9. كافي، 4/14.
10. همان، 3/566، ح/6.
11. شعيرة به معني يك دانه جو ميباشد و مراد يك صدم مثقال طلا است. كه تقريباً يك دهم درهم بوده است.
12. تفسير الكبير، 15/273.
13. مجلسي، بحارالانوار، 35/377.
14. همان/378 و 382.
15. الدرالمنثور، ذيل آيه.
16. كشّاف، 4/494، دارالكتب العربي، بيروت.
17. همان.
18. لغتنامه? دهخدا، 12/17886، ماده? مثقال.